آیا بهترین مدرسه نزدیکترین مدرسه است؟
آیا بهترین مدرسه نزدیکترین مدرسه است؟
نظریهی قابل دفاع سالیان متمادی و ارائهشده توسط جامعهشناسان و مورد تایید اکثر روانشناسان و کارشناسان امور تربیتی و آموزشی در انتخاب یک مدرسه برای ثبتنام دانشآموزان، این است: “بهترین مدرسه نزدیکترین مدرسه است.”
اما آیا واقعا چنین است؟ یا لااقل فاکتورهای دیگری در تعیین یک مدرسه برای ثبتنام وجود ندارد یا در صورت وجود همگی آنها در مقایسه با عامل نزدیکی مدرسه به منزل، قابل چشمپوشی هستند؟ همچنین آیا این موضوع در مورد تمامی دانشآموزان و خانوادهها با هر تفاوت نسبت به دیگری، یکسان است؟ آیا موقعیت جغرافیایی موضوع مورد بررسی تاثیری در آن ندارد؟ اینها سوالاتی است که در ادامه با مطرح شدنشان، نظریهی “بهترین مدرسه، نزدیکترین مدرسه است” را بطور جدی به چالش خواهد کشید.
محاسن نظریهی “بهترین مدرسه نزدیکترین مدرسه است.”
از منظر ترافیک شهری نزدیکی مدرسه به منزل یکی از موثرترین راهحلها در حل معضل درهمتنیدگی ترافیک شهری بخصوص در ساعات اولیهی صبح و ساعات اولیهی ظهر است. چراکه نیاز به استفاده از وسایل نقلیه کمتر شده و تغییر مسیرهای طولانی بین منزل، مدرسه و محلهای کار پدر و مادر صورت نخواهد پذیرفت. این امر در کاهش آلودگی هوا و آلودگی صوتی بسیار تعیینکننده است. در ایجاد آرامش شهروندان و زیباسازی فضای شهری نیز نقشی حیاتی دارد. همچنین کارمندان سایر ادارات و سازمانها، چه آنهایی که جزو اولیای دانشآموزان محسوب میشوند و چه نه، همگی سر وقت و با اعصاب آرام صبحها در محل کار حاضر شده و ظهرها با آرامش خیال به منزل بازخواهند گشت که این امر بازده کاری را در جامعه در تمامی صنوف و اقشار افزایش خواهد داد.
از منظر اقتصادی در یک خانواده، هزینههای اضافی بابت سرویس مدارس یا نقل و انتقال مستقیم فرزندان به مدرسه و خانه کاهش خواهد یافت. البته این به شرطی است که مدرسهی نزدیک منزل در صورت غیردولتی بودن، شهریهی بالایی نسبت به مدارس دیگر و نقل و انتقال دانشآموز، اخذ نکند. در جامعه نیز طبیعتا موارد ذکر شده در پاراگراف قبلی و افزایش راندمان کاری، خود در اقتصاد جامعه نیز تاثیر مثبت خواهد داشت. همچنین هزینههای اضافی استهلاک وسایل نقلیه بخصوص وسایل عمومی و همچنین خیابانها و معابر کاهش خواهد یافت.
از منظر علوم تربیتی و روانشناسی، دو نکتهی بسیار مهم قابل بیان است. نکتهی اول اینکه هرچه نزدیکتر بودن مدرسه به منزل، بخصوص در سنین اولیهی آموزشپذیری دانشآموزان در مدرسه، احساس امنیت بیشتری به دانشآموزان میدهد که میتواند در هرچه راحتتر جداشدن فرزندان از خانواده و بخصوص جدایی از مادر تاثیر مثبتی داشتهباشد. همچنین خانواده نیز احساس تسلط روانی بیشتری در کنترل رفت و آمد و حتی روابط فرزند خود خواهند داشت.
نکتهی دوم این است که دوری مسافت باعث خستگی بیشتر دانشآموز از نظر جسمی و فیزیکی و حتی روانی خواهدشد. دانشآموزی که نسبت به همکلاسیهای خود از مسافت دورتری به مدرسه میآید صبحها زودتر باید از خواب بیدارشود و ممکن است بیشتر خواب بماند. مشکلکمخوابی پیدا کند و استرس دیررسیدن بیشتری دارد. مسافت طولانی او را خسته و دلآزرده کرده و انگیزهی او را کاهش میدهد. این عامل خود در کاهش میزان یادگیری تاثیر منفی بسزایی دارد. همواره نگران مسیر و فردا و فرداهای دیگر است. ظهر موقع بازگشت به خانه نیز مسافت بیشتری طی خواهد کرد و دیرتر و خستهتر از بقیه به منزل خواهد رسید. دیرتر غذا میخورد دیرتر استراحت میکند و دیرتر شروع به مطالعه خواهد کرد ولی باید زودتر بخوابد تا خواب نماند و دچار کمخوابی نشود. همچنین اگر به هر دلیلی وسیلهی نقل و انتقال او به مدرسه دچار مشکل شود، شاید در شرایط ضروری امکان اینکه بتواند خود را به طریقی به مدرسه برساند برای او فراهم نشودو حال اگر امتحانی نیز در کار باشد، استرس و نتایج بد در کمین هستند. این یعنی یک فاجعه در تامین نیازهای آموزشی یک دانشآموز.
از منظر جامعهشناختی میتوان گفت حضور یک انسان از سنین اولیهی آموزشپذیری در یک جامعهی واقعی فیلترنشده، با تمامی سطوح فکری و فرهنگی، مالی و اقتصادی، علمی و اعتقادی، میتواند برای آمادهسازی او برای یک زندگی مستقل و واقعبینانه در این جامعه نقش مثبت و موثری داشتهباشد. البته همین دیدگاه، یکی از اصلیترین وجه تمایزهای نظرات مختلف با همگانی و همیشگی بودن نظریهی نزدیکی مدرسه به منزل است که در ادامه بیان خواهدشد.
معایب نظریهی “بهترین مدرسه نزدیکترین مدرسه است.”
از منظر ترافیک شهری، واقعیت ماجرا این است که نمیتوان ایرادی بر این نظریه وارد کرد و اگر برای رفتن از منزل به مدرسه نیازی به وسیلهی نقلیه نباشد یا این نیاز به حداقل و کمترین مسیر برسد، بهترین مدرسه همان نزدیکترین مدرسه خواهد بود.
از منظر اقتصادی گاهی برخی مدارس نزدیک بدلیل غیردولتی بودن و داشتن شرایط و امکانات خاص، شهریههای بسیار بالا و با شرایط پرداخت بسیار فشردهای دارند که از چندبرابر سایر هزینهها نیز بسیار بیشتر میشود. همچنین در برخی مناطق، تعداد مدارس دولتی ناکافی است که گاهی این مدارس شرایط خاصی از نظر معدل و انضباط و یا کمکهای مالی به مدرسه و نیاز به معرف و اصطلاحا “پارتی” برای ثبتنام دارند که امکان ثبتنام از هر طیف دانشآموز و خانواده را سلب میکند. اگر نزدیکترین مدرسه چنین مشکلاتی نداشتهباشد، میتواند از منظر اقتصادی نیز قابل توجیه باشد.
از منظر علوم تربیتی و روانشناسی، باید به این نکته توجه داشت که محیط نامناسب ارتباط چندانی به نزدیکی و دوری ندارد و گاهی نزدیکترین محیط به منزل لزوما امنترین محیط نیز نمیباشد. اگر این عامل شناسایی و کنترل گردد، از این منظر نیز بهترین مدرسه، نزدیکترین مدرسه است.
اما از منظر جامعهشناختی ایرادات اساسی زیادی بر این نظریه وجود دارد که “نزدیکترین مدرسه بهترین مدرسه است.” برای روشنتر شدن موضوع باید به موارد زیر توجه کرد:
اول) اگر یک جامعهی مورد بررسی ایدهآل یکدست داشتهباشیم یا اگر یک جامعهی مورد بررسی با توزیع یکنواخت سطوح مختلف در ابعاد مختلف فکری و فرهنگی، مالی و اقتصادی، علمی و اعتقادی در سرتاسر پهنهی جغرافیایی جامعهی خود داشتهباشیم، به طوری که تمامی امکانات، مزایا و محاسن در کنار تمامی محدودیتها، معایب و نواقص، عادلانه توزیع شدهباشند، در این صورت جواب “بله” است یعنی “بهترین مدرسه میتواند نزدیکترین مدرسه” باشد؛ ولی پرواضح است که در واقعیت چنین نیست. یعنی یک مدرسه نمیتواند نمونهای از کل مدارس یک جامعه باشد که تمامی صفات آن جامعه و مدارس آن در این مدرسه نیز با توزیع یکنواخت و عادلانهای موجود باشد. این اولین ایراد اساسی است.
دوم) اگر حتی تمامی موارد ایدهآل مفروض در بند اول، برقرار باشند، نیز باز این نظریه ایراد اساسی دارد. زیرا باید تمامی اعضای یک جامعهی مورد بررسی ایدهآل، از نظر استعدادها و تواناییها، علاقهها و اولویتها، پشتکارها و اقدامات عملی یکسان باشند و یا تفاوتها توزیع یکسانی در پهنهی جغرافیایی داشتهباشند، تا این نظریه مقبول واقع شود درحالی که در واقعیت چنین نیست. حتی یک انسان در یک جامعه ممکن است دستخوش تغییرات منفی یا مثبت شود که هرازچندگاهی طبقهی هدف مورد بررسیاش تغییر کند؛ در نتیجه لزوما بهترین مدرسه نزدیکترین مدرسه نیست.
در مقالهای جداگانه به ویژگیهای یک مدرسهی خوب پرداخته شده است که نزدیک بودن مسافت منزل تا مدرسه یکی از عوامل تعیینکننده و نه عامل اصلی و تنهاست. در کل باید ترکیبی از عوامل، شناخته و بررسی شوند و بهترین تصمیم ممکن برای تعیین سرنوشت یک انسان اتخاذ گردد.
دیدگاهتان را بنویسید