آیا مطالعهی زندگی نامهی انسانهای موفق مفید است؟
آیا مطالعهی زندگینامهی انسانهای موفق مفید است؟
اصولا هر مطالعهای با هر موضوعی و به هر بهانهای مفید است که در مورد موضوع “زندگینامهی انسانهای موفق” هم صدق میکند؛ به شرط اینکه غرق در احوالات جزئی زندگی دیگران و افراط در اتلاف وقت با صرفا مطالعه کردن نشویم و بجای عمل، همیشه در اندیشه سیر نکنیم. همچنین بهتر است چند نکتهی زیر را رعایت کنیم تا به کسب نتایج صحیح و دقیق و خارج از احساسات و توهمات برسیم.
نکتهی اول در مورد این مطلب، “قابلیت استناد دقیق و صحیح” است. گاهی مطالبی تحت عنوان گوشههایی از زندگینامه، بخصوص عادات و رفتارها، سخنان، علایق و سلایق از بزرگان و انسانهای موفق، ذکر میشود که اصولا سندیت نداشته و ساخته و پرداختهی ذهن نویسندهی آن متون، برای اهداف مادی و برای جذب مخاطب است. بخصوص امروزه در فضای مجازی گستردهتر از صفحات وب، مطالبی از این دست برای جذب دنبالکننده نوشتهمیشود. پس بهتر است اگر قرار باشد زندگینامهی افراد موفق را مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار دهیم، به سراغ مراجع معتبر برویم نه صرفا منابع دم دستی.
نکتهی دوم این است که ابتدا باید تکلیف خودمان را با اینکه اصولا “انسان موفق کیست؟” روشن کنیم. گاهی تعبیر هر کسی از موفقیت و انسان موفق متفاوت از بقیه است. اکثریت مردم بخصوص در حال حاضر، پول و ثروت و در حالت کلی صرفا مادیات را موفقیت تعریف میکنند و از دیدگاه این قشر عظیم، انسان موفق یعنی انسان پولدار و ثروتمند. برخی دیگر به ابعاد دیگری از اهداف زندگی انسانی معطوف شده و علاوه بر پول و ثروت، بعضی جایگاههای مختلف اجتماعی را موفقیت تعبیر میکنند. برخی کسب مدارج علمی و حتی برخی کسب تعالی دینی و مذهبی و رسیدن به نوعی از وارستگی از دنیا را موفقیت تعبیر میکنند.
واقعا هم نمیتوان به یک نتیجه و جمعبندی کلی در مورد مفهوم مطلق موفقیت رسید. بهتر این است که به طرز فکر و عقیدهی هرکسی احترام گذاشت و تعاریف مختلفی از موفقیت از جنبههای مختلف ارائه کرد. بدیهی است که اگر کسی پیدا شود که تمامی ویژگیهای انسان موفق از تمامی دیدگاهها را داشتهباشد، مقبول عام است و همه او را موفق خواهند پنداشت. ولی معمولا یافتن این درجه از کمال در انسان، کمی دشوار خواهدبود.
پس در شروع کار باید ذکرشود که بهتر است هرکسی اگر قرار است به دنبال کسب موفقیت از روی مطالعهی انسانهای موفق میگردد، دقیقا توجه کند که آیا این فرد موفق، براساس معیارها و الگوهای او موفق است یا نه. این امر خیلی مهم است. گاهی مطالعهی زندگینامهی انسانهای موفق در یک جنبه، ممکن است با انسانهای موفق از جنبههای دیگر یک نوع تضاد ایجاد کند و حس سردرگمی به دنبال خواهد داشت. بطور مثال اکیدا توصیه نمیشود که برای کسب درآمدهای میلیونی به سراغ مطالعهی زندگینامهی “نیکولا تسلا”، دانشمند شیفتهی فیزیک الکترومغناطیس که اواخر عمر با مشکلات شدید مالی مواجه شد، برویم.
نکتهی سوم در مطالعهی زندگی انسانهای موفق، “توجه به متغیرها در مقایسه با شرایط زندگی خود” است. در هر مقایسه و آزمایشی متغیرها باید محدود و در بهترین حالت فقط یک مورد باشد و بقیهی پارامترها ثابت باشند تا اثر همزمان آنها باعث تشدید و ترکیب خطاها و نیز مواجه شدن با اشتباه نشود. همین طور همهی تغییر متغیرها باید کنترلشده و قابل اندازهگیری باشند. خلاصهی کلام، جوری نباشد که نتوان فهمید تفاوت نتیجهها به علت تغییر کدام متغیرهاست. در این مورد خاص نیز باید به تفاوتهای زمانی و مکانی و برخی متغیرهای دیگر از قبیل قوانین متفاوت، هنجارها و باورهای مختلف توجه شود. گاهی انجام کورکورانهی یک روش بخاطر کپیبرداری ناشیانه از سبک زندگی یک انسان موفق، نهتنها مفید نبوده بلکه باعث گمراهی و حتی کسب نتیجههای کاملا متفاوت خواهدشد. در این راستا، مطالعهی زندگینامهی انسانهای موفق بومی، با بیشترین تشابهات سبک زندگی، میتواند بهتر و مفیدتر باشد. به این تفاوتها باید خیلی دقیق و ریز توجه شود. بطور مثال برای کسی که موفقیت را صرفا مالی میبیند، خرید ملک در یک کشور با ثبات اقتصادی بالا، تورم پایین و نیز توجه دولت بر تامین رفاه و معاش مردم، نمیتواند آنچنان یک سرمایهگذاری تلقی شود؛ بیشتر خواباندن مبالغ زیاد پای ملک است. در صورتی که در کشوری با نبود امکانات و شرایط ذکرشده، خرید ملک میتواند یکی از بزرگترین و در عین حال مطمئنترین سرمایهگذاریها باشد.
نکتهی چهارم این است که هر انسانی هرچقدر هم موفق و کامل، دارای عیوب و نقصهایی است. برجستهکردن این موارد از انسانهای موفق و دیکتهکردن همگی آنها بصورت یک بستهی جذاب برای علاقهمندان به تنبلی، میتواند خطرناک و با نتایج کاملا معکوس باشد. فرض کنید یک انسان موفق “پرخور” است. یکی دیگر “خوشخواب” است. دیگری “اعتیاد به مشروبات الکلی” دارد. آنیکی “گرایشهای افراطی و خارج از عرف به جنس مخالف” دارد و … حال ممکن است یک نویسندهی ماجراجو با اهداف ناصحیح خود مجموعهای از این رفتار ناشایست را جمعآوری کند و به عنوان رازهای موفقیت ارائه نماید. از آنجایی که ذهن انسان آمادهی دریافت سادهترین راهها با چاشنی ادامهدادن به تنبلی خود بدون ذرهای رنج و تلاش برای موفقیت است، مانند آهنربا تمامی این مطالب را جذب میکند و از آن مهمتر اینکه به دیگران هم به عنوان اثبات درستی تنبلی خود با افتخار معرفی میکند. در صورتی که حتی داشتن یکی از این چند عیب و کاستی از موفقترین افراد، دلیلی بر کارساز بودن این رفتار در کسب موفقیت شما نخواهد بود. به عنوان یک تز کلی هرچیزی که بد است بد است حتی اگر در یک فرد موجه یافت شود و بهتر است در صدد توجیه آن برنیاییم و آن را دلیل و حجتی بر موفقیت این فرد موفق نگذاریم و به عنوان کلیدی برای موفقیت خود فرض نکنیم.
نکتهی پنجم در این مورد، توجه به امری بسیار مهم است. همانچیزی که خیلیهایمان به آن “شانس” میگوییم. برخی آن را پاداش خداوند برای کار خوب انسان، برخی آن را وسیلهای برای امتحانکردن انسان در شرایط رفاه و خوشی میدانند. برخی آن را به تاثیر امواج الکترومغناطیسی کائنات که هنگام خوشبینی، شکرگزاری و کمک به همنوع، به حیوانات و به طبیعت و … ایجاد میشوند، مرتبط میدانند. هرچه باشد وجود این عامل، بسیار تعیینکننده است. ممکن است توجه کورکورانه به ریز جزئیات زندگی یک فرد موفق، آنقدرها هم کارساز نباشد. چون کارهای او با چاشنی شانس نیز همراه بوده و ممکن است برای ما به این شکل و در این زمان و مکان رخ ندهد. مانند کسی که حساب پسانداز به مبلغ معین در یک شعبهی بانک مشخص افتتاح کرده و برندهی قرعهکشی شدهاست و سپس از درآمد حاصل به موفقیتهای پی در پی رسیده است؛ حال ما بخواهیم با افتتاح حساب در همان شعبه با همان مبلغ، منتظر برندهشدن در قرعهکشی باشیم!
ذکر یک توجه مهم در لابلای همین نکته از مطالعهی زندگی انسانهای موفق خالی از لطف نیست که گاهی برخی کمکهای عمدتا مالی برای شروع کار خود یا هنگام ورشکستگی و مواجهشدن با ضرر و زیان، دریافت میکنند که در لابلای مطالب ذکر نمیشود و اشاره میگردد فلانی از صفر شروع کرده یا در بدترین شرایط بوده که گاهی عدم ذکر سهوی یا عمدی این مطالب، مخاطب را مشتبه میکند و باعث میشود به پشتوانهی همین اطلاعات ناقص یا اشتباه، ریسکهای بزرگ و بیبازگشتی در روند کاری خود انجام دهد.
و اما نکتهی ششم و آخر در مطالعهی زندگینامهی انسانهای موفق، “بررسی تمامی نتایج است نه فقط نتایج برنده”. برای آندسته از مخاطبان موضوعات زندگی انسانهای موفق، که سراغ یک دستهبندی کلی ویژگیهای رفتاری یکسان در انسانهای موفق متفاوت و رسیدن به یک نتیجهی کلی در مورد آن ویژگی رفتاری میروند؛ باید یک زنگ خطر داد. اولا مطابق مطالب ذکرشده در بالا، به سندیت موضوعات توجه شود. ثانیا مطابق مطالب ذکرشده در بالا، تاکید و برجستهکردن یک نقص از یک انسان موفق دلیل موفقیت آن فرد و مهمتر از آن دلیل موفقشدن ما نیز نخواهدبود. از همه مهمتر باید تمامی نتایج بررسی شود. چون در ارائهی گزارش نهایی، نتایج بازنده ذکر نمیشود و فقط نتایج برنده ارائه میگردد. این یک اصل مهم است. بطور مثال فرض کنید سه فرد موفق حین تحصیل از دانشگاه اخراج شدهاند. یک مخاطب سطحینگر با این نتیجهگیری، دانشگاه را عامل موفقیت نمیداند حتی در سطحی شدیدتر، دانشگاه را مانع شکوفایی میداند. در صورتی که باید تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی موفق که بسیار بالاست را درنظر بگیرد. از آن مهمتر تعداد ترک تحصیلکنندگان که موفقیت کسب نکردهاند را در نظر بگیرد که این تعداد نیز بسیار زیاد است و عملا موفقیت چند نفر ترک تحصیلکنندهی دانشگاه ولی موفق، در میان انبوهی از ترک تحصیل کنندگان شکستخورده، رقمی ناچیز و غیرقابل استناد است و نمیتواند معتبر باشد. البته همانطور که قبلا هم ذکر شد، بستگی دارد موفقیت را چه تعریف کنیم یا کدام دانشگاه را در نظر بگیریم. ولی هرچه باشد روند کاملا تقلیدی به دور از منطق و مغایر با نکات ذکرشده نمیتواند مفید باشد. ولی اگر مخاطبی با ذهن پویا به نکات ذکرشده توجه کند، ضمن افزایش ساعات مطالعه و تاثیر مثبت آن در زندگی خود، میتواند با مطالعهی زندگی انسانهای موفق، با توکل و تلاش خود، گامهای موفقیت از نظر ایدئولوژی خود را محکمتر طی کند.
دیدگاهتان را بنویسید