کلاس های کنکور دوازدهم تجربی :
داوطلبان عزیز رشته ی تجربی، سال هاست که تعداد دانش آموزان متقاضی رشته ی تجربی در دبیرستان بیشتر از سایر رشته هاست و در عین حال ظرفیت دانشگاه های گروه آزمایشی تجربی به خصوص در رشته های پرتقاضا افزایش کمی داشته است. این یعنی شانس قبولی بسیار پایین در کنکور ! حال چه کنیم؟ برای کسب رتبه های برتر در رشته های تجربی اولا خیلی زود شروع کنید. باید پایه ی درسی قوی داشته باشید. حداقل سه چهار سال اساسی باید درس بخوانید. پس کسب رتبه در چندماه را که اکثرا افسانه ای بیش نیست بطور کامل فراموش کنید.
ثانیا روزانه بسیار مطالعه کنید. عادت کنید به ساعت مطالعه ی بالا. البته این به معنی صرفا پرداختن به کمیت نیست. کیفیت مطالعه ی بالا نیز مد نظر است. شاید در روز 6 تا 10 ساعت!
ثالثا هیچ درسی را برای مطالعه به هیچ عنوان حذف نکنید. در این بین به ارزش درس ریاضی که سرنوشت سازترین درس است توجه کنید. همچنین به دروس نهایی و مطالعه ی تشریحی نیز وقت بگذارید.
برای مطالعه ی رشته ی تجربی در کنکور می توانید به ما اعتماد کنید و در کلاس های کنکور ما ثبت نام کنید و تفاوت آموزش را خودتان حس کنید. در پایان دعوتتان می کنیم که مقاله ی مربع کسب رتبه ی برتر در کنکور را در وبسایت ما مطالعه کنید.
ریاضی رشته ی تجربی در واقع مجموعه ای از اکثر مباحث مهم سه کتاب ریاضی رشته ی ریاضی یعنی حسابان، آمار و احتمال و هندسه
حسابان چیست ؟
حسابان که میراث دار درس حساب دیفرانسیل و انتگرال می باشد،(برای کسب اطلاعات بیشتر، به توضیحات حسابان چیست؟ در رشته ی ریاضی مراجعه شود.) شامل تقسیم بندی کلی زیر می شود :
1. مفاهیم پایه شامل هستند به : مجموعه ها و اعداد حقیقی، جبر (که خود دریایی است) دنباله ها و مثلثات
2. مفاهیم تکیملی شامل هستند به : تابع، حد و پیوستگی، مشتق، کاربردهای مشتق
مجموعه ها و اعداد حقیقی شامل مفاهیم مجموعه ها، جبر مجموعه ها، مجموعه ی اعداد حقیقی و نیز برخی اعمال روی اعداد شامل اعمال اصلی (جمع، تفریق، ضرب و تقسیم) و نیز مفاهیم و نمادهای توان، جذر و ریشه، لگاریتم و قدر مطلق و جزء صحیح اعداد حقیقی هستند.
جبر را از دو دیدگاه می توان تقسیم بندی کرد :
از نظر نوع عبارت های جبری به : چندجمله ای ها (درجه اول، درجه دوم، درجات بالاتر)، عبارت های گویا، عبارت های رادیکالی و گنگ، عبارت های قدرمطلق و جزء صحیح، عبارت های نمائی (توانی)و لگاریتمی
از نظر محاسبات روی عبارت های جبری به : اعمال اصلی (جمع، قرینه، تفریق، ضرب و تقسیم)، به توان رساندن و اتحادهای جبری و تجزیه، تعیین علامت، معادله و نامعادله
دنباله ها که برخی سرفصل ها آن را زیرمجموعه ی مباحث جبر هم می دانند در سطح دبیرستان به دو دسته ی کلی دنباله های حسابی و دنباله های هندسی و هریک شامل جمله ی عمومی و مجموع جملات آن ها می باشد. البته برخی سایر دنباله ها نیز با جملات عمومی مختلف و الگوهای دیگر نیز در کتاب درسی وجود دارند که گاهی تشخیص الگوی آن و یافتن جمله ی عمومی آن کمی خلاقیت می خواهد. دنباله های حسابی الگوی خطی دارند و بقیه ی انواع دنباله ها الگوهای غیر خطی دارند از جمله دنباله ی هندسی که الگوی نمائی (توانی) دارد. از فلسفه ی کلی دنباله های هندسی در توان و لگاریتم و کاربرهای آن ها و نیز محاسبات حد بخصوص حدود نامتناهی بهره گرفته می شود.
مثلثات که زمانی برای دانش آموزان غولی بود الان محدود به برخی تعاریف و روابط و معادله هاست که دانش آموزان این زمان با آن ها هم سر و کله می زنند و خوب ارتباط برقرار نمی کنند. تعریف نسبت های مثلثاتی و مفهوم مثلث قائم الزاویه و دایره ی مثلثاتی و نیز واحدهای زاویه و آشنایی با رادیان از مفاهیم اولیه ی مثلثات است. اتحادهای مثلثاتی شامل روابط اولیه و مورد نیاز و نیز روابط تکمیلی، نسبت های مثلثاتی زوایا در نواحی دیگر دایره ی مثلثاتی و نیز معادلات مثلثاتی نیز مفاهیم تکمیلی مبحث مثلثات را شامل می شوند.
تابع یک مفهوم کلی است و در سطح دبیرستان منظور از تابع همان y تابعی از x (اصطلاحا بصورت یک متغیره شامل یک متغیر مستقل و یک متغیر وابسته) است. پس از بیان تعاریف و مفاهیم اولیه ی تابع بصورت مجموعه ی نقاط گسسته بصورت نمایش نمودار پیکانی و رسم نقاط در دستگاه مختصات و تعیین ضابطه و دامنه و برد آن، همچنین تابع بصورت مجموعه ی نقاط پیوسته با بیشمار نقطه که بصورت خط یا منحنی های پیوسته در دستگاه مختصات رسم می شوند سراغ انواع تابع از دو دیگاه می رویم :
انواع تابع از منظر ضابطه ی تابع که همان انواع عبارت جبری در بخش جبر را یادآوری می کند بصورت : تابع چند جمله ای (تابع صفر، تابع ثابت، تابع همانی، تابع درجه اول در حالت کلی،تابع درجه ی دوم، تابع درجه ی سوم)، تابع گویا (و در حالت خاص تابع هموگرافیک)، تابع رادیکالی، تابع شامل قدرمطلق و جزء صحیح و نیز تابع نمائی و لگاریتمی. همچنین تابع مثلثاتی. در پایان این تقسیم بندی در بخش تابع قدرمطلق و جزء صحیح دیده می شود که تابع می تواند یک یا چند ضابطه داشته باشد. تابع پله ای (پلکانی) که تابع جزء صحیح حالت خاصی از این نوع تابع است، نیز تابعی چندضابطه ای است. رسم، تعیین دامنه و برد و محل تقاطع با محورها و توابع دیگر و اعمال روی توابع در انواع توابع صورت می گیرد. صفر تابع که همان حل معادله است نیز در این بخش از اهمیت بالایی برخوردار است.
انواع تابع از منظر دیگر : را می توان به تابع یک به یک و غیر یک به یک تقسیم کرد. می توان گفت توابع غیر یک به یک وارون پذیر هستند (یعنی وارون آن ها نیز تابع است) و با مفهوم وارون (معکوس تابع) آشنا شد. همچنین می توان دید با محدود کردن دامنه می توان اکثر توابع غیر یک به یک و در نتیجه غیر وارون پذیر را یک به یک یا وارون پذیر کرد. در ادامه با توابع یکنوا و غیر یکنوا آشنایی صورت می پذیرد و انواع توابع صعودی اکید و نزولی اکید به عنوان توابع اکیدا یکنوا و توابع صعودی و نزولی به عنوان توابع یکنوا و باقی توابع به عنوان توابع غیر یکنوا معرفی می شوند. همچنین می توان بین توابع اکیدا یکنوا و وارون پذیری ارتباط تعیین کرد. تابع مرکب و اعمال روی توابع را نیز می توان در این منظر جای داد.
حد و پیوستگی و مشتق و کاربرهای مشتق از مباحث بسیار مهم حسابان هستند و از بازمانده های طلایی نسل حساب دیفرانسیل !!! یادگیری آن ها دقت و صبر بالایی می خواهد و باید مفهومی با آن ها برخورد کرد. مفهوم حد و فرآیندهای حدی، حدود متناهی و نامتناهی، مجانب های افقی و قائم و نیز مفهوم پیوستگی تابع در نقطه و بازه بسیار اساسی هستند که هریک را می توان با استفاده از رسم نمودار تابع یا از روی ضابطه ی تابع بحث کرد.
در مورد مشتق و کاربرهای مشتق نیز علاوه بر تعاریف، مفاهیم، قضایا و روابط مشتق باید کاربردهای آن ها را در تشخیص یکنوایی، تشخیص نقاط بحرانی و اکسترمم نسبی و مطلق و در یک کلام رسم تابع و بررسی رفتار تابع بکار برد. مسائل بهینه سازی نیز از مهمترین کاربرهای مشتق در بحث نقاط اکسترمم مطلق هستند.
آمار و احتمال چیست؟
آنالیز ترکیبی در کتاب ریاضی دهم با نام شمارش بدون شمردن در آخر کتاب درسی جا خوش کرده است بطور خلاصه پس از آشنایی با تعریف نماد فاکتوریل و مفهوم جایگشت و ترکیب و روابط آن ها، باید از آن ها در حل مسائل ترکیبیات که گاهی در حد سوالات المپیاد سخت و دشوار هستند، استفاده کنیم. کل بحث در مورد این است که بدانیم تعداد حالات چه موقع ضرب می شوند و چه موقع با هم جمع می شوند (اصل ضرب و اصل جمع). همچنین چه موقع در شمارش، ترتیب قرارگیری مهم است و چه موقع ترتیب مهم نیست (جایگشت و ترکیب).
آمار به ظاهر ساده و گاهی فریبنده است. اما بسیار کاربردی است. شاخص های مرکزی شامل مد، میانه و انواع میانگین و نیز شاخص های پراکندگی شامل دامنه ی تغییرات، دامنه ی میان چارکی، انحراف معیار، واریانس یا همان مجذور انحراف معیار، صریب تغییرات و رسم نمودار جعبه ای.برای هرچه خوب تر ظاهر شدن داده ها برای انواع محاسبات باید آن ها را دسته بندی کرد و در نمودارهای آماری رسم کرد.
احتمال یک بحث کلی و بسیار مهم است و هرجا پرتاب سکه شروع شد احتمال هم آن جا متولد شد. در احتمال پس از مفهوم فضای نمونه و پیشامد تصادفی با فرمول کلی احتمال ساده که از دوران ابتدائی وجود در مباحث درسی وجود داشته، آشنایی صورت می گیرد. سپس اصول کلی احتمال بیان می شود مثلا احتمال منفی یا بزرگتر از 1 معنی ندارد. سپس به احتمال روی ترکیب پدیده ها و نیز اعمال روی پدیده ها صورت می گیرد. مثلا پرتاب دو سکه یا پرتاب یک سکه و یک تاس و نیز احتمال این که فلان پیشامد روی بدهد و پیشامد دیگر روی ندهد. در ادامه با پیشامدهای سازگار و ناسازگار آشنایی صورت خواهد گرفت. از بحث های مهم احتمال، احتمال شرطی و نیز مفهوم مستقل یا وابسته بودن دو پیشامد است. چند قاعده و قانون مثل ضرب احتمال ها، احتمال کل را سراغ داریم. البته خیلی از مسائل را می توان به روش رسم نمودار درختی حل کرد.
هندسه چیست؟
می توان هندسه را به دو دسته ی کلی تقسیم کرد : هندسه ی ترسیمی و هندسه ی تحلیلی
هندسه ی ترسیمی : هندسه ی ترسیمی دوبعدی – هندسه ی ترسیمی سه بعدی
هندسه ی ترسیمی با استفاده از ابزار ترسیمات هندسی شامل خط کش، گونیا، نقاله و پرگار به ترسیم نقطه و خط (پاره خط، نیم خط، خط) در دو بعد به اضافه ی صفحه در سه بعد می پردازد و با استفاده از آن ها و نیز با ترسیم و تفهیم موضوعاتی از قبیل زاویه و نیمساز آن، پاره خط و عمود منصف آن و روش های رسم آن ها، به ترسیم انواع شکل های هندسی دو و سه بعدی خواهد پرداخت. سه ضلعی یا همان مثلث و انواع آن، چهارضلعی شامل خانواده ی متوازی الاضلاع (متوازی الاضلاع، مستطیل، لوزی، مربع) ، انواع ذورنقه و چهار ضلعی نامشخص، همچنین انواع پنج ضلعی و بیشتر به دو نوع کلی محدب و غیر محدب و نیز منتظم و غیرمنتظم از معروف ترین شکل های هندسی دو بعدی دارای گوشه (زاویه) هستند. همچنین می توان انواع شکل های منشوری سه بعدی با قاعده ی چندضلعی های ذکر شده همانند مکعب، مکعب مستطیل، منشور مثلثی و … را به عنوان شکل های سه بعدی منشوری رسم کرد. در این بین انواع شکل های غیرمنشوری که از معروفترین آن ها هرم، مخروط هستند نیز قابل ترسیم هستند. در دو بعد می توان دایره و بیضی را به عنوان دو شکل فاقد گوشه (راس) نام برد که از مقاطع آن استوانه به عنوان یک شکل سه بعدی شبه منشوری و از دوران آن کره را به عنوان یک شکل سه بعدی غیرمنشوری رقم زد.
در هندسه ی ترسیمی با انواع روش های استدلال در هندسه آشنا می شویم. مهمترین آن ها روش های مستقیم، روش های بازگشتی، مثال نقض و برهان خلف هستند. اینجاست که می توانیم با استدلال و نه صرفا براساس درک شهودی به درستی با نادرستی ادعاهای مختلف از دیرباز تا کنون در مورد هندسه و شکل های هندسی با نام نظریه ها و قضیه ها بپردازیم.
در سایه ی این اثبات هاست که می توان ویژگی های مهم و گاهی منحصر به فرد را در شکل های هندسی مختلف به عنوان یک قانون و قاعده ی کلی پذیرفت. بطور نمونه فیثاغورث دانشمند بزرگ یونانی در مثلث های قائم الزاویه قضیه ی معروف خود و به نام خود را بیان داشته که مساحت مربع به ضلع وتر برابر مجموع مساحت های مربعات به ضلع های دو ساق دیگر است. در مورد مثلث ها تالس نیز پاره ای عرض مختصر داشته که اساس تشابه مثلث ها و اساس تغییرات خطی را شامل می شود. در حالت کلی قضایای سینوس و کسینوس و هرون و … نیز در مورد مثلث ها با کلی روابط طولی و زاویه ای آن ها موجود و مورد سوال است.
هندسه ی تحلیلی : هندسه ی تحلیلی دوبعدی – هندسه ی تحلیلی سه بعدی
هندسه ی تحلیلی یعنی بررسی شکل های هندسی با استفاده از روابط جبری. یعنی برای نقاط، خطوط و بردارها و نیز صفحه ها در سه بعد، مختصات در دستگاه مختصات دو یا سه بعدی تعریف کنیم و براساس موقعیت هرکدام نسبت به مبدا قراردادی محاسبات را انجام دهیم و شکل های هندسی را ترسیم کنیم. البته که اینجا هم ابزار ترسیمات هندسی بسیار به کارمان می آید و فقط برای افزایش دقت ترسیم. وگرنه مختصات نقاط کاملا مشخص است و هر نقطه و در نتیجه هر شکل دو یا سه بعدی دقیقا در محل خود قرار دارد.
همچنین می توان در هندسه ی تحلیلی وضعیت نقطه و خط (نقطه خارج خط یا نقطه روی خط) و نیز وضعیت خط و خط ( دو خط موازی، دو خط منطبق، دو خط متقاطع با تعیین نقطه ی تقاطع) و نیز انواع ترسیمات عمودمنصف، ارتفاع و میانه و … در پاره خط ها، مثلث ها و انواع شکل های هندسی را با محاسبات جبری و تحلیلی انجام داد.
یکی از مهم ترین مباحث هندسه ی تحلیلی مقاطع مخروطی است که می توانیم با محاسبات تحلیلی معروف ترین آن ها (دایره، بیضی، سهمی و هذلولی البته این دو در حد مفهومی) آشنا شویم. در این جا بسیاری از بلاهایی که در دوران اول متوسطه سر دایره به صورت هندسی و ترسیمی در می آوردیم یا شاید دایره سر ما در می آورد را بصورت تحلیلی و جبری انجام دهیم. (برای کسب اطلاعات بیشتر، به توضیحات هندسه چیست؟ در رشته ی ریاضی مراجعه شود.)
از زمان یونان باستان علمی تجربی توسط دانشمندان زمان پیگیری می شد که به معنی طبیعیت و ماهیت هرچیز بود. تا اواسط قرن نوزدهم میلادی فیزیک مدون مدیون سیب انداخته شده از بالای درخت بر سر نیوتن بود که به فیزیک کلاسیک شناخته می شود. اگر سیب نمی افتاد چه می شد؟ یا لااقل نیوتن زیر درخت هندوانه! خوابیده بود کار نیوتن و فیزیک هردو یک سره می شد. فیزیک کلاسیک را مدیون دانشمندان بسیاری از جای جای جهان هستیم و نه فقط نیوتن. ولی معمولا برخی فیزیک کلاسیک مخصوصا مکانیک را به احترام این دانشمند اهل گردش علمی، فیزیک نیوتنی یا مکانیک نیوتنی می نامند. روزی دانشمندان در حال قایم موشک بازی بودند که نیوتن می بیند جایی برای پنهان شدن ندارد به ناچار روی یک کاشی مربعی 1 متری قرار می گیرد. زمانی که دانشمند چشم گذاشته که الان نامش در خاطرم نیست گفت نیوتن تو را یافتم، ساک ساک، او گفت نه سخت در اشتباهی من نیوتن نیستم من نیوتن بر متر مربع یعنی پاسکال هستم!!! دانشمند مذکور که سخت از دست نیوتن عاصی شده بود او را یک متر دنبال کرد و نیوتن باز هم داد زد من نیوتن نیستم نیوتن در متر یعنی ژول هستم!!! خلاصه دانشمندان گفتند تو برو زیر درخت نارگیل کمی استراحت کن تا ما بیاییم ولی دریغ از افتادن حتی یک نارگیل بر زمین.
اواخر قرن نوزدهم دانشمندان بسیاری با آزمایش های خود دریافتند که نظریه های فیزیک کلاسیک نمی تواند برخی پدیده ها را توجیه کند و کم کم دسته ی مهمی از فیزیک به نام فیزیک نوین (مدرن) بر پایه ی نظریه های مهمی از جمله مکانیک کوانتوم و نظریه ی نسبیت شکل گرفت. پس از یک دیدگاه کلی فیزیک به دو دسته ی فیزیک کلاسیک و فیزیک نوین تقسیم می شود. در کتاب های درسی دبیرستان، در رشته ی تجربی فقط فصل آخر کتاب درسی دوازدهم به فیزیک نوین اشاره دارد و باقی همه فیزیک کلاسیک هستند.
همچنین بعدها برخلاف دانشمندان قبلی معلوم شد که به فیزیک که یک علم تجربی و کاربردی شناخته می شده است، می توان یک شاخه ی بسیار مهم با نام فیزیک نظری اضافه کرد. فیزیک نظری نیاز به تجربه در مقیاس خیلی ریز یا خیلی بزرگ یا خیلی دور از ما یا خیلی قبل از ما یا خیلی بعد از ما نیاز دارد که عملا دستگاه های قدرتمند ساخته شده به عنوان میکروسکوپ یا تلسکوپ های قوی نیز امکان تجربه ی مستقیم آن ها را برای ما میسر نمی کند و برای خیلی از آن ها نیاز به فضاپیماهای سریع در حد سرعت نور و ماشین زمان داریم که بجز فیلم های علمی تخیلی هنوز امکان ارائه و ساخت آن ها وجود ندارد. فیزیک نظری در سطح دبیرستان به بسیاری مفاهیم موجود در فیزیک اتمی و هسته ای از فیزیک مدرن و نیز مفاهیم الکترومغناطیس از فیزیک کلاسیک و فیزیک مدرن می پردازد. گرچه همه ساله برخی نظریه های فیزیک نظری امکان تجربه و آزمایش و در نتیجه تایید و گاهی تصحیح حتی تردید نیز دارند. به طوری که برخی نظریه ها به طور کامل مردود می شوند. دانشمندان زیادی از موسسان فیزیک مدرن و فیزیک نظری بودند ولی شاید معروف ترین آن ها انیشتین باشد بطوری که گاهی برخی از این نوع فیزیک به نام فیزیک انیشتینی نیز یاد می کنند. البته بر دنبال علم روندگان پوشیده نیست که ماکسول، پلانک، شرودینگر و … نیز در این عرصه بسیار زحمت های علمی فراوانی کشیده اند.
حالا فیزیک نوین و فیزیک نظری را که کنار بگذاریم فیزیک کلاسیک و در حالت کلی تمامی دسته های فیزیک معمولا به دو شاخه ی مهم و کلی زیر تقسیم می شوند که شاخه های دیگر یا زیرمجموعه ای از یک یا دو شاخه هستند یا درمقابل این دو شاخه حجم چندانی ندارند. آنقدر این شاخه ها وسیع بوده که گاهی به صورت علمی جدا از علم فیزیک نام برده شده و معرفی می گردند. همچنین هر دو در مهندسی و صنعت و سایر زمینه های علمی از جمله پزشکی بسیار کاربرد دارند :
فیزیک مکانیک و فیزیک الکترومغناطیس
فیزیک مکانیک :
مکانیک یعنی پویایی و حرکت ولی این کل مکانیک نیست بلکه تعادل و سکون نیز مکانیک است. پس اگر خیلی فلسفی به قضیه نگاه کنیم، همه چیز مکانیک است. به عنوان یک تعریف دقیق تر می توان گفت : مکانیک یعنی اعمال عامل محرک خارجی به یک جسم و بررسی پاسخ جسم به آن عامل محرک خارجی. عامل محرک خارجی می تواند نیرو یا گشتاور باشد. پاسخ جسم می تواند سکون یا حرکت باشد. تعادل یا ناپایداری باشد. عدم تغییرشکل یا تغییر شکل های کوچک یا بزرگ باشد.
این اعمال، اگر با چشم غیر مسلح امکان مشاهده داشته باشد اصطلاحا مکانیک درشت بینی و در غیر این صورت مکانیک ریزبینی (میکرو مکانیک) است. یعنی حرکت یک میز یا نیروی وارده بین اتم ها به هم!
اگر عامل محرک نسبت به زمان ثابت باشد استاتیک گوییم. مثل اعمال یک نیروی ثابت یا با تغییرات بسیار بسیار ناچیز نسبت به زمان ولی اگر عامل محرک نسبت به زمان تغییر کند دینامیک گوییم. مثل زلزله که اثر مخرب آن بر ساختمان ها نسبت به زمان در طول مدت زلزله متفاوت است. باد نیز دینامیک است. همین طور ضربه و انفجار نیز همین طور.
در استاتیک می گوییم برآیند نیروهای وارد بر جسم صفر است و جسم در حالت تعادل است. مثل گلوله ای که توسط یک طناب از سقف آویزان است و تکان نمی خورد. در دینامیک می گوییم برآیند نیروهای وارد بر جسم مخالف جسم است و هم راستا، هم جهت و متناسب با شتاب حرکت جسم است. همین طور نیروها به صورت جفت نیروی وارد بر دو جسم بدون تقدم و تاخر زمانی یکی عمل (کنش) و دیگری عکس العمل (واکنش) هستند که همه ی این ها را قبلا جناب نیوتن تحت عنوان قوانین سه گانه ی خود آورده است.
اگر جسم حرکت کند و بدون در نظر گرفتن عوامل بوجود آورنده ی حرکت، فقط خود حرکت را بررسی کنیم می شود همان حرکت شناسی یا سینماتیک. کلید واژه های این بحث مکان، سرعت و شتاب نسبت به زمان هستند.
اگر تغییر شکل جسم با حذف نیرو به حالت اول برگردد مثل فنری که کشیده یا فشرده ایم و در صورت رها کردن به حالت اول بر می گردد، جسم در حالت ارتجاعی یا کشسان (الاستیک) است ولی اگر همین فنر را بیش از بکشیم و اصطلاحا فنریت خود را از دست بدهد حالت غیر ارتجاعی یا خمیری (پلاستیک) است. در مسائل ما همواره حالت الاستیک و در عین حال خطی را بررسی می کنیم. یعنی رابطه ی نیرو و تغییر مکان خطی است با شیب برابر سختی فنر (جسم).
حال اگر بخواهیم تبدیلات انرژی و کاری انجام گرفته را برای حرکت های مختلف افقی، قائم و … بررسی کنیم همه ی همان چیزی می شود که در فصل کار و انرژی با آن مواجه هستیم. و اگر بخواهیم ببینیم چه کسی همان کار را زودتر انجام می دهد می گوییم چه کسی توان بیشتری دارد. چه کسی کل توانش را مصرف می کند یعنی چه کسی بازده اش بیشتر است. (گرچه نمی توان کل توان را مصرف کرد و همواره مقداری تلف شده نیز داریم!)
اگر بخواهیم حرکت های رفت و برگشتی را مدلسازی کنیم باید با اصول نوسان آشنا شویم و بدانیم موج ها در انتشار خود یک حرکت نوسانی طی می کنند. اما موج چیست؟ موج اصلا چیز فیزیکی و قابل لمسی نیست. یک انتقال انرژی است که باعث ارتعاش ذرات در سر جای خود هنگام انتشار است که اگر جهت انتشار موج با جهت ارتعاش ذره هم راستا باشد موج طولی است، مثل صوت و اگر جهت انتشار موج عمود بر جهت ارتعاش ذره باشد، موج عرضی است، مانند موج های عرضی طناب. موج نیز می تواند مانند سایر حرکت ها یک، دو یا سه بعد داشته باشد. در کتاب درسی بیشتر با موج های یک بعدی سر و کار داریم. گرچه موج های دایره ای آب هنگام پرتاب سنگ درون آن سطحی (دوبعدی) هستند. توجه شود که موج های ذکر شده که سبب ارتعاش ذره می شوند موج های مکانیکی نام دارند. نوع دیگری از موج نیز داریم که برای انتشار اصولا به ذره نیاز ندارد و موج الکترومغناطیسی نام دارد مثل نور خورشید که از خلا نیز عبور می کند تا به سطح زمین برسد.
همه ی این ها با کلی مخلفات کل مکانیک نیست فقط یک بخش مکانیک است با نام مکانیک جامدات که روی بحث در مورد اجسام در حالت جامد است. مکانیک سیالات همان اصول مکانیک را روی سیالات (شاره ها) شامل مایعات (عمدتا آب و گاهی جیوه) و گازها (عمدتا هوا یا گاز آرمانی) پیاده می کند. سیالات نیز می توانند در حالت تعادل یا در حالت در جریان آرام یا آشفته بررسی شوند. می توان فشار وارد بر مایعات را در هر دو حالت محاسبه کرد. در این جا با یک سری روابط چگالی و نیروی شناوری و اصل پیوستگی جریان و معادله برنولی که به تازگی و به اندازه ی خیلی کم و مبهم به کتاب درسی اضافه شده اند نیز سروکار داریم. همچنین در ادامه گرما و مفهوم آن، گرما و معیاری برای سنجش آن با تعریف مفهوم دما، روش های انتقال گرما و نیز آثار گرما که ممکن است باعث افزایش دما، تغییر حالت جسم یا تغییر طول جسم نیز شوند را نیز داریم. می توان گازهای آرمانی را در فرآیندهای هم حجم، هم فشار، هم دما و بی دررو در بخش گرما و قوانین گازها بررسی کرد.
همه ی فصل های فیزیک دهم و دوازدهم بجز فصل آخر فیزیک دوازدهم مکانیک هستند همچنین کل فیزیک یازدهم مکانیک نیست.
فیزیک الکترومغناطیس :
الکترومغناطیس از دو جزء تشکیل شده است : الکترو و مغناطیس
الکترو یعنی تعادل الکترون ها یا همان الکترواستاتیک که در کتاب درسی به اشتباه الکتریسیته ی ساکن نامیده شده است و نیز حرکت الکترون ها یا همان جریان الکتریسیته که می تواند مستقیم یا متناوب باشد. در الکترواستاتیک همانند مکانیک به نیروهای وارد بر الکترون ها یا همان نیروی کولنی می پردازیم. با مفهوم میدان الکتریکی آشنا می شویم. با خازن ها به عنوان یکی از مهم ترین های این مبحث سر و کار خواهیم داشت.
در جریان الکتریسیته در ابتدا به قانون اهم بر می خوریم و با به هم بستن موازی یا متوالی (سری) یا ترکیبی مدارهای الکتریکی مسائل مختلف مقاومت ها و تاثیر آن ها در جریان الکتریسیته را بررسی می کنیم.
اما با مفهوم مغناطیس از دوره ی ابتدایی به کمک وسیله ای بسیار ارزشمند به نام آهنربا آشنا هستیم و قطب های مغناطیسی و ربایش قطب های غیر هم نام و رانش قطب های هم نام را بر اساس تجربه و استدلال می پذیریم. در ادامه متوجه می شویم همانند میدان الکتریکی، میدانی را می توان تعریف کرد که خاصیت مغناطیسی مشخصی در این حوزه برقرار است و به آن میدان مغناطیس می گویند.
اما نکته ی بسیار عجیب ماجرا تغییرات در میدان الکتریکی است که خاصیت مغناطیسی ایجاد می کند مثل آهنربای الکتریکی و تغییرات در میدان مغناطیسی خاصیت الکتریکی ایجاد می کند. جالب است بدانید که اگر همانند عملکرد آنتن ها اگر بتوانیم مکانیزمی ایجاد کنیم که این تغییرات تواما باشند باعث بوجود آمدن امواج الکترومغناطیس می شوند که بسیاری از روابط ریاضی موج های مکانیکی را نیز دارند و در این تقسیم بندی جزو موج های عرضی سه بعدی هستند ولی برای انتشار همان طور که در بالا نیز ذکر شد به ماده احتیاج ندارند. در بحث الکترومغناطیس، بی انصافی محض است که از دانشمند بزرگ تسلا یادی نکنیم. تسلا در الکترومغناطیس همان قدر بزرگ و ارزشمند است که ادیسون در الکتریسیته.
امواج الکترومغناطیسی گاهی در محدوده ی طول موج های مرئی هستند یعنی همان نور مرئی و بقیه بالاتر یا پایین تر از این محدوده هستند. آزمایش های مختلفی از جمله آزمایش یانگ برای تئوری موجی بودن نور ارائه شده اند. نور مرئی را می تواند توسط هر سطح صیقلی به روش های مختلف بازتاب داد که اساس کار انواع آینه های تخت و کروی است. همچنین توسط عدسی های همگرا یا واگرا می توان با استفاده از پدیده ی شکستت نور آن ها را متمرکز یا پراکنده کرد مثل ذره بین که دیده اید. عینک های طبی نیز عدسی هستند.
در ابتدا یادآوری می شود که کتاب های شیمی دو رشته ی ریاضی و تجربی دقیقا مشترک هستند. گرچه در عمل و در سطح دانشگاهی پس از یادگیری مباحث و مفاهیم پایه و مشترک شیمی، شیمی که رشته های دانشگاهی تجربی و ریاضی در دانشگاه با هم بررسی می کنند هریک از دیدگاه و نیاز خودشان به شیمی نگاه می کنند. بطور واضح تر می توان گفت، رشته ی مهندسی شیمی و رشته های مرتبط به آن یعنی مهندسی نفت، مهندسی پلیمر و … مکانیکی تر به شیمی نگاه می کنند و در حالت کلی و خیلی ساده فرآیند را طراحی می کنند تا بتوانند از شیمی برای اکتشاف، استخراج، پالایش و تولید بهتر و هدفمندتر مواد استفاده کنند. بر خلاف شیمی که به واکنش ها می پردازد.
اما در کتاب درسی همه از دیدگاه کنکور با هم مساوی اند. البته بجز کسانی که تقوای شیمیایی بالاتری داشته باشند! همانا این زمانی محقق می شود که با محاسبات ریاضی در کنار درک مطالب و حتی گاهی کاملا حفظ کردن مطالب میانه ی خوبی داشته باشیم. اساس شیمی جدول تناوبی است باید کاملا جدول تناوبی خورتان بالا باشد. همچنین موازنه ی واکنش های شیمیایی و نیز استوکیومتری نیز خوراکتان باشد. در شیمی آلی برخی تفاوت ها را تمییز دهید. آنچه از شیمی می ماند که کم هم نیست یک سری واکنش ها و کاربردهاست که همانطور که ذکر شد حتی شاید مجبور باشید حفظشان کنید. پاورقی ها و توضیحات عکس ها و هرچیز ریز در کتاب درسی شیمی گاهی اتفاقا در سوالات کنکور درشت می شوند حتی ممکن است بیشتر از شیمی به اطلاعات عمومی یا جغرافیا و علوم مرتبط بستگی داشته باشند. ولی چه کنیم که این ها را هم به سینی مزه ی مطالعه ی شیمی اضافه کنید.
اگر بخواهیم خیلی کلی به ماجرای زیست نگاه کنیم، می توان زیست را به دو دسته ی کلی زیست گیاهی و زیست جانوری تقسیم کرد. همچنین بدن انسان را می توان یک دسته ی جداگانه یا زیرمجموعه ای از زیست جانوری که معمولا دسته ی جداگانه مصطلح تر است، در نظر گرفت.
تمام شد. این بود کل زیست. ولی نه نکته ی بسیار قابل توجه در زیست درک مطالبی است که در سوالات مطرح می شود. هم ممکن است ترکیبی مطرح شوند که خود ماجرای پیچیده ای از ارتباط بین فصل ها را دربر می گیرد و هم ممکن است فلسفی مطرح شوند.
فلسفی از این نظر که در روی سوال و تک تک گزینه ها که خود ممکن است شامل یک یا چند جمله باشند بجای استفاده و اشاره ی مستقیم از یک اندام، بافت و … یا کاربرد آن یا محل آن، آدرس آن یا راهنمایی در مورد ویژگی های آن داده شود و در یک تست مواجه می شوید با کلی کلمه که باید زیرش خط بکشید ببینید که هر کلمه دقیقا چه می گوید. به این پیچیدگی که بیشتر شبیه سوالات هوش و استعداد تحلیلی هستند، بکار بردن پیشوندها و پسوندها و قیدها و صفت ها را نیز در هرچه گمراه کردن داوطلب اضافه کنید. بطور مثال بیان شود همیشه، معمولا، اکثرا، گاهی و … که ممکن است جواب را تحت تاثیر قرار دهد.
نکته ی آخر در هرچه پیچیده تر شدن ماجرا تسلط بسیار کامل بر تک تک شکل ها حتی گاهی تجسم سه بعدی و از نماهای دیگر آن هاست و این که مثلا کلیه ی چپتان بالاتر از کلیه ی راستتان است !
شما را با تجزیه تحلیل زیست تنهایتان می گذاریم… نه … هستیم در خدمتتان.